✣✣✣اگه بی جنبه ای نیا تو✣✣✣
هیس هیچی نگو!!!!!!!

                          

 

چه زیباست با تو بودن


نسیم ملایم مهربانیت


روح بی تابم را نوازش می دهد


با تو پنهانی ترین عمق وجودم


نورباران می شود


باران رحمت بودنت


ترس از با خود بودن را می شوید


کویر هستی ام را آبیاری می کند


و نغمه عشق را بر لبانم جاری می سازد


چه زیباست با تو بودن 


چه زیباست زندگی را با تو پرواز کردن


چه زیباست شوق هستی را با تو سر دادن


و چون مرغ خوش آهنگی بر شاخه لرزان حیات آشیان ساختن 


چه زیباست هستی را از نگاه تو دیدن


و چون نیایش از لبان تو جاری شدن


در موسیقی آب با تو

نواختن 


در چشمه با تو جوشیدن 


ترس ها را شستن


در پی محو نقش ها 


و بی رنگی رنگ ها رفتن


و زندگی را چون شعری نو 

دوباره سرودن

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 23:6 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

 

 می دانی

یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند ....

 "زنده یادحسین پناهی"
نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 23:5 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||
به اولین قاصدکی که از شهرقشنگ زندگى تو بگذره پیغام میدم
که هیچ چیز نمى تونه مهرت رو از دلم جدا کنه 
حتى فاصله ها.........
 
 
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 23:4 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

خیلی دوستت دارم اما 


نمی دونم “خیلی” رو چه جوری بنویسم

که خیلـــــــــــــــــــــــــــــــی خونده بشه ؟!!!
 
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 23:3 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

عشق




روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی
با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی
همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی

همتایت هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی
،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی
همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم
حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،
چقدر قلبت زیباست...
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:29 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

عشق

درددل هایت رابه کسی نگو

    چون یادمیگیرند

 چگونه دلت رابه دردآورن

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:28 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

عشق

آنقـــــدر دلـــم را شکسته انـــد

کـــه تمام راه هــای منتهی بـــه دل خــراب شـده است

چندیست تــابـــلو زده ام

کارگران مشغول کارنـــد آهسته بــرانید

نـــه بـــرای دل شکسته ام
بــــــرای شما کـه از زخـم دلـــم زخــم بـــر نــداریـــد

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:28 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

عشق

آدما باید یکیو داشته باشن که هر وقتی خسته و پکر و داغون و عصبیو مریض بودن ازت نپرسن چرا؟ فقط دستت رو بگیرن و بگن : "بلند شو بریم یه دور بزنیم، دوست ندارم این شکلی ببینمت. . .

خدایا در لیست اسم آدمهایت... اشتباهی شده است...! اسم من ایوب نیست...!!!

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:26 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||


قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:26 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||


 

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:25 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:23 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

قلب

مردان هم قلب دارن

فقط صدایشان، یواش تر از صدای قلب یک زن است!

مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند!

شاید ندیده باشی؛ اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند!

هر وقت زن بودنت را میبینم؛ سینه ام را به جلو میدهم،صدایم را کلفت تر میکنم تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی !

مرد که باشی ... دوست داری ... از نگاه یک زن مرد باشی ...


نه بخاطر زورِ بازوها

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:23 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

            

 

دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟ گفت: نه…..گفت دوستم داری؟….گفت:نوچ…..گفت:اگه بمیرم برام گریه می كنی؟؟؟…..گفت:اصلا….دختره چشماش پر از اشك شد….هیچی نگفت….
پسره بغلش كرد و گفت:تو خوشگل نیستی زیاترین هستی….تو رو دوست ندارم چون عاشقتم….اگه تو بمیری برات گریه نمیكنم چون من هم می میرم….

 

نوشته شده در پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:14 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

بعد تو ﻳﮧ صداﮮ مزاﺣﻣﮯ هیچ وقت ولمــ نکرد
ﻳﮧ صداﮮ مبهمی ڪـﮧ هر دمــ تو گوشم
ﻣﮯگفت :
باﺧﺗﮯ
בختر!!!

 

نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:6 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

خسته شدم از بـس به آدمــایی که میخوان جای تورو توی قلـــبم بگیرن
گفتـــم:
ببخشیـد اینجــا جای عشقمـهـ الــــآن برمیــــگرده...

نوشته شده در چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:1 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 43 صفحه بعد